Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-05-05@15:00:06 GMT

۳۲ سال چشم انتظاری برای لاله ها/ شهید گمنام سلام

تاریخ انتشار: ۱ اسفند ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۳۰۱۱۲۸

۳۲ سال چشم انتظاری برای لاله ها/ شهید گمنام سلام

سوادکوه - ۳۲ سال چشم انتظار لاله های خوشنام هستند، آلاله هایی که عطر و شمیم شان در گوشه و کنار مازندران پیچیده است.

خبرگزاری مهر - سمیه اسماعیل زاده - گروه استان ها: زمستان سی‌ودو سال پیش بود و مادر در میان مه و سرمای ارتفاعات سوادکوه، آتش تنور را روشن کرد و به عادت هزاران زن روستایی این دیار که هنگام پخت نان برای عزیزانشان دعا می‌خوانند برای رزمندگان و فرزند رزمنده‌اش دعا خواند و خمیر نان را به تنور چسباند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

عطر نان در هوا پیچیده بود که به ناگاه، کبوتران همه باهم به پرواز درآمدند و وارد خانه شدند و از این اتاق به آن اتاق بال گشودند و دور روشنای چراغ، چرخ‌زنان طواف کردند و دل مادر هزار راه رفت و آشوب شد که چرا کبوتران فرزندش این‌چنین بی‌قرارند و غروب همان روز بود که شیون در حیاط و باغ پیچید و خبر شهادت فرزندش را برای او آوردند.

سی‌ودو سال است که کبوتران پرواز کردند و دیگر به خانه بازنگشتند و پیکر فرزندش نیز هنوز به خانه بازنگشته و اینجا مادری همچنان چشم‌انتظار یوسف خویش است؛ یوسفی که در ملکوت آسمان‌ها عزیز شده است.

از بنیاد شهید شهرستان سوادکوه، آدرس خانه‌شان را می‌پرسم و برای ملاقات با والدین شهید سلیمان قبادی با دختر بزرگشان هماهنگ می‌کنم و همراه او وارد خانه‌شان می‌شوم؛ در بالای اتاق عکس فرزند شهیدشان و در گوشه‌ای دیگر وصیت‌نامه‌اش قرار دارد و وزن اتاق را این عکس‌ها به سمت خود کشیده‌اند و در سوی دیگر اتاق پدر و مادری که هنوز چشم‌انتظارند.

موضوع مصاحبه را که می‌گویم، غم در چشمان مادر می‌نشیند و بغض راه گلویش را می‌بندد و نمی‌تواند حرفی بگوید و پدرش، عزیز قبادی، با آهی که هزار حرف نگفته را در خود پنهان دارد، شروع به صحبت می‌کند: در تمام دو سال سربازی‌اش همیشه در خط مقدم بود و در آن دوران، ترکش هم به او اصابت کرد و تا مدتی در بیمارستان اهواز بود و دوباره به کرمانشاه رفت و یک گردان شهید شدند اما او زنده ماند و باز به شلمچه رفت و شهید شد و دیگر پیکرش را هم برای ما نیاوردند و ما از آن روز از او بی‌خبریم.

پس از مکثی می‌گوید: پسرم و دوستش باهم قرار گذاشته بودند که در یک خط نباشند تا اگر هرکدام شهید شد، دیگری خبر شهادتش را به خانواده دهد و هنگامی‌که برادر همسرم برای پیگیری خبری از او در بنیاد شهید بود، دوستش با کیف او وارد بنیاد شد و برادر همسرم کیف پسرم را شناخت و خبر شهادتش را به ما دادند.

عاشق حضرت زهرا (س) بود و هرکجا که نوحه حضرت زهرا پخش می‌شد، ازخودبی‌خود می‌شد و اشک می‌ریخت

پدر که سکوت می‌کند، زینب قبادی، خواهر شهید، حرف او را پی می‌گیرد و می‌گوید: برادرم در ۲۱ بهمن ۶۴ شهید شد؛ او عاشق راهش بود و اهالی روستای ارفعده هر زمان که صدای نوار قرآن در روستا می‌پیچید، متوجه می‌شدند که او از جبهه آمده است. عاشق حضرت زهرا (س) بود و هرکجا که نوحه حضرت زهرا پخش می‌شد، ازخودبی‌خود می‌شد و اشک می‌ریخت.

درباره مجروحیت برادر شهیدش می‌گوید: مابعد از شهادتش متوجه شدیم که او مدتی مجروح هم شده بود؛ دوستش شب‌ها برای پانسمان زخم او به خانه ما می‌آمد و ما نمی‌دانستیم و بعد از شهادتش، وقتی عکس‌های او را که در بیمارستان اهواز بستری بود دیدیم، متوجه شدیم.

خواهر شهید ادامه داد: قبل از شهادتش، یکی از دوستانش شهید می‌شود و او به روستا می‌آید و در هنگام تدارکات مراسم به دیگر دوستانش می‌گوید که دفعه بعد نوبت او است و این کارها را برایش انجام دهند و حتی عکس خود را در حجله شهید قرار می‌دهد و وقتی‌که رفت، تا یک ماه از او خبر نداشتیم؛ نامه می‌نوشتیم و جواب نمی‌گرفتیم و همه مشکوک شده بودیم.

خواهرش از خواب‌هایی که در آن دوران بی‌خبری از او دیده است، می‌گوید: خواب دیدم که پدر و برادرم همراه پرندگان در حال پرواز هستند و ناگاه پدرم از میان آن‌ها، کبوتر سرخی را گرفته و به پایین می‌آورد و پس از بیداری به خود می‌گویم که قرمز نشانه شهادت است و از همان وقت به پدرم گفتم که امیر (سلیمان) ما شهید شده و این خواب‌ها نشانه است.

خواهرش درباره اینکه چطور خبر شهادت بردارش را به آن‌ها دادند، می‌گوید: درست یک هفته پیش از پایان خدمتش بود که خبر شهادتش را یکی از دوستانش به همراه کیف، لباس‌ها، عکس‌ها و وصیت‌نامه‌اش برای ما آورد؛ برادرم همراه چند نفر به‌عنوان خط‌شکن رفتند و شهید شدند و به خاطر شدت آتش نتوانستند پیکرها را بازگردانند و بعد از یک سال برای ما نامه‌ای آمد و طریقه شهادتش را به ما نوشتند که از طریق اصابت تیر به ناحیه شکم به شهادت رسیده است.

با گریه و بغض ادامه می‌دهد: آن اوایل چون پیکری بازنگشته بود، پذیرش شهادتش برای ما سخت بود و تا سال‌ها هر وقت صحنه‌های جنگ را از تلویزیون نشان می‌دادند ما در آن فیلم‌ها به دنبال او بودیم تا نشانی از او بیابیم و برای مادرم بازنگشتن پیکرش و چشم‌انتظاری سخت است.

اشک‌هایش را پاک می‌کند و می‌گوید: او شهادت را دوست داشت و ما از شهادتش غمگین نیستیم، خوشا به سعادتش که راه خوب را انتخاب کرد نه مانند ما که در کنج خانه‌هایمان مانده‌ایم.

مادر، قیصر قبادی، که تاکنون باغمی در چشمانش ساکت مانده بود، نجوا گونه می‌گوید: شهادت را دوست داشت، راهش را دوست داشت، عاشق بود و دو سال در سخت‌ترین جاها خدمت کرد و همهٔ رفقایش بازگشتند و او داوطلب شد و رفت والان سی‌ودو سال می‌شود که نیامده است.

اشک در چشمانش می‌درخشد و می‌گوید: جوان‌های بسیاری شهید شدند و حتی برخی خانواده‌ها چندین شهید داده‌اند و من هم مانند همه مادران شهید اما کاش پیکرش بازمی‌گشت.

می‌بینم که با حرف زدن از فرزندش، حالش دگرگون می‌شود و دستانش را روی قلبش می‌گذارد و می‌گوید: هر وقت که از او حرف می‌زنم، دلم غوغا می‌شود؛ من مادرم و دلم هزار جا می‌رود و هنوز چشم‌انتظارم تا کی او می‌آید و این چشم‌انتظاری سخت است.

از خانهٔ والدین شهید قبادی بیرون می‌آیم، خانه‌بر فراز بلندی و در بالادست شهر پل‌سفید واقع‌شده و از پایین، شهر پیداست که آرام اما منتظر است؛ منتظر استقبال از شهدای گمنامی که از سوادکوه می‌گذرند.

کاروان شهدای گمنام از سوادکوه می‌گذرد، شهدایی که هرکدام مادری در خانه‌دارند که چشم‌انتظار یوسف خویش است و اما اینجا هزاران پدر و مادر و فرزند به استقبالشان آمده‌اند تا به آن‌ها بگویند که همه ایران یک خانواده است و آن‌ها عزیز همهٔ مردم هستند و کسی عشق و ایثار آن‌ها را از یاد نبرده است.

و تمام این‌ها روایتی ماندگار از عشق و ایثار فرزندان، مادران و پدران این سرزمین است و چه زیبا گفته شهید قبادی در وصیت‌نامه‌اش که "عشق و ایثار نابودشدنی نیست".

از ۴۲۵ شهید شهرستان سوادکوه و سوادکوه شمالی ۱۵ شهید جاویدالاثر شده‌اند.

منبع: مهر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۳۰۱۱۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فیلم/ تشییع پیکر شهید گمنام در فرماندهی انتظامی تهران

پیکر شهید گمنام در فرماندهی انتظامی تهران آرام گرفت.

دریافت 5 MB

دیگر خبرها

  • فیلم/ تشییع پیکر شهید گمنام در فرماندهی انتظامی تهران
  • رفسنجانی ها برای تشییع شهید گمنام سنگ تمام گذاشتند
  • فیلم/ استقبال بی‌نظیر مردم نوق رفسنجان از شهید گمنام
  • فیلم/ تشییع باشکوه پیکر شهید گمنام در باقرشهر
  • تشییع لاله فاطمی بر روی دستان مردم ویان و کبودراهنگ
  • استان قزوین میزبان لاله گمنام 
  • ام‌القرای جهان اسلام معطر به عطر شهدای گمنام شد
  • میزبانی مردم کوهبنان از یک شهید گمنام
  • ابلاغ سلام رهبرمعظم انقلاب به خانواده سرلشکر زاهدی
  • کرمانی ها برای استقبال از دو شهید گمنام به فرودگاه رفتند